ابولبشر core i7 روز3 حمزه پور
[sc:Comment_Author][sc:Comment_Text]
تاریخ : یک شنبه 27 مهر 1393
نویسنده : مرتضی حمزه پور

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود.

واقعا آقا من می خوام امروز اعتراف کنم من می خوام امروز پته ی خودم رو بریزم رو آب , آخه خداجون, تو ستارالعیوبی قبول , ولی خداییش یکم فکر نمی کنی آخه با این همه ستاریتت! ما رو از رو بردی . بابا بسه دیگه از خودم خسته شدم . والا چیه هر کی با دقیقه باهام حرف میزنه می خواد عاشقم بشه , در صورتی که به قول ناصر عبدالهی که می گه : ازم نخوا با تو بمونم ... تو هیچی ازمن نمی دونی ....

آهای أيها النسان 

اگه قرار باشه برای انجام یک کار یک هفته وقت داشته باشید چه می کنید؟ آدما از نظر من در پاسخ به این سوال به دو دسته کلی تقسیم می شند.یک گروه از آدما از همون روز اول با برنامه ریزی شروع به انجام کار می کنند, یا اگه برنامه ریزی هم نداشتن که اغلب اینجوری ان شروع به کار می کنند , گروه دوم  از این هفت روز شیش روزش رو فکر می کنند که چقد سرشون شلوغه و در عین بیکاری حس می کنند اصلا وقت سر خاروندن ندارند آخرشم کار رو انجام نمی دن , من جزو این دسته ی دوست داشتنی خیال پردازم...

  اه این متن رو هم بی خیال شید شبیه شوخی کردم مهران مدیری شد.

آقا من یه عیبی دوست داشتنی دارم که ترجیح می دم که به جای اینکه شروع به کار کنم و با اون ها درگیر بشم  و به پیش برم , دوست دارم فکر کنم ! به اینکه از چه روش های دیگه ای میشه این کار رو انجام داد , اصلا چرا باید این کار رو انجام داد, یا اینکه اگه این کار رو انجام ندیم چی می شه؟! آخ عاشق اون لحظات تنهایی خودمم که پاسخ این سوال آخر رو " اگه این کار رو انجام ندیم چی می شه؟" رو با قاطعیت می دم  و عزمم رو جزم می کنم و آرامشی بر من حاکم میشه ! البته در اغلب اوقات جواب سوال ساده است "هیچی" یعنی هیچی نمی شه.

مثلا همین دو هفته پیش بود دو شنبه صب مفیدی هستم آقا منو از خواب بیدار کرد که بریم سر کلاس درد و دل های استاد حسین نژاد بشینیم و برای پانصدومین بار احتمالا قضیه " زیبایی زن و سرطان سینه و اون جراحی برداشتن سینه رو" با آب و تاب برامون تعریف کنه , گفتم علی اکبر من که سر کلاس نمی یام. اگرم بیام میرم سر کلاس یه استاد دیگه نمی دونم روش تحقیقی آماری چیزی می شینم.

مفیدی هستم آقا رفت و من بدون اینکه از تخت خواب تکون بخورم  داشتم فکر می کردم که به جای اینکه برم سر کلاس حسینی نژاد وقت گرانبهام رو کجاها می تونم سر کنم, پاسخ ها رو تو ذهنم مرور می کردم , مثلا برم کلاس استاد موسی پور  بشینم, یا نه هیچ جا نرم و بشینم دو , سه تا فصل از رمان ارمیا رو بخونم , یا نه برم یه سوال آمار حل کنم , تازشم کلی چیز یاد می گیرم (البته سر کلاس استاد حسین نژاد هم کلی چیز یاد می گیرم و  می خندم ) به ساعت نگاه کردم دیدم نیم ساعت دارم تو تخیلات پوچ فکر می کنم که چه کنم . پاشدم دیر شده بود , خمیر دندون گذاشتم رو مسواک و دو سه بار با مسواک روی دندونام کشیدم همینطور سر پا که بودم کتاب هام رو هم جمع می کردم روی میز تا بعد از تموم شدن مسواکم بذارم تو کیف. مسواک رو تو دهنم نگه داشتم , لباسم رو پوشیدم  بعد جوارب ها رو از روی بند برداشتم پوشیدم تا زه یادم افتاد مسواکم نیمه کاره مونده ! رفتم دستشویی مسواک رو تموم کردم , دست و صورت م رو شستم اومدم تو اتاق , همه چیز رو جمع کردم خواستم برم بیرون که یادم افتاد خانم جوینده به کت و شلوار حساسه و دوباره شیرینی می خواد, فکر می کنه حتما یه خبریه , البته من دوست دارم همه فکر کنن من خیلی آدم مهمی هستم و همه چیز رو با برنامه ریزیه دقیق انجام می دم.... ولی حیف...(البته ممکنه بعد ها با ظهور یک فرد در زندگی من این اتفاق به وقوع بپیونده: البته اونم باید مشخصات خاص خودش رو داشته باشه که بتونه منو ساپورت کنه مثلا :cpuش پایین تر از core i7  نباشه تا در سختی های زندگی یاری گر من باشه , گرافیکش full HD باشه با رزولیشن تصویر. RAM هشت گیگ غیر آنبورد داشته با شه تا در صورت نیاز بشه ارتقاعش داد. HDD یک ترا هم که از ملزومات زندگی امروزه و مهم تر از اینها باتری 9 سلولی کم مصرف در پستی و بلندی های زندگی از ضروریات هست  با داشتن چنین سیستم  من میتونم ادعا کنم هر چیزیو که بخوام می تونم طراحی کنم) تصمیمم عوض شده, اصلا امروز کت نمی پوشم تا هیج حرف و حدیثی نباشه , اصلا حالا که کت نمی پوشم چرا امروز قهوه ای بپوشم ! همه لباسام رو در میارم و سرمه ای می پوشم , می خوام از در برم بیرون یادم می افته که صبحانه نخوردم ولی مسواک زدم اشکالی نداره یه سیب از تو یخچال اتاق برمیدارم و گاز زنون از در اتاق میام بیرون , طبق معمول با عجله و بدو بدو خودم رو به دانشکده می رسونم , طوری که هرکسی ببینه فکر می کنه سر وقت رسیدن انگار چقد برام مهمه . مستقیم میرم سر کلاس استاد موسی پور , از تو سوراخ در چششم به جمال استاد موسی پور روشن می شه  از اون جایی که دو هفته پیش وقتی وسط کلاس وارد کلاس موسی پور شدم و منو جلو دانشجو های دکتراش کنف کرد و گفت چون دیر آمده ای هفته ی بعدی بیا و رام نداد. پس امروز هم که نمیتونستم کنف بشم , حوصله ی پر رویی رو هم نداشتم. یه نیم ساعتی از سوراخ در به حرف های استاد گوش دادم , همه دانشجو ها همچین نگام می کردن , خودم هم احساس اون دانشمندی رو داشتم که با مشقت داره علم آموزی می کنه مثل ابو علی سینا , انیشتین , ادیسون و غیره که همشون از پشت در از کلاس درس بهره می جستند , خیلی باحال بود ولی دیگه از نگاه دانشجو ها خسته شدم و بقیه اش رو هم بعدا می گم که چه کردم...



|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
موضوعات مرتبط: هفته سوم , ,
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
مری تضو در تاریخ : 1393/8/17/6 - - گفته است :
همینجوری
cloob- com/name/mj2164

<-CommentGAvator->
مری تضو در تاریخ : 1393/7/28/1 - - گفته است :

که قابله رقعه.
واقعا ممنونتونم!!!

<-CommentGAvator->
جوینده در تاریخ : 1393/7/28/1 - - گفته است :
نگران نباش گیرت قابل رفعه، نسخ اش راحته و به وفووووررر یافت میشه

<-CommentGAvator->
علی در تاریخ : 1393/7/28/1 - - گفته است :

بابا ابوعلی سینا من که یادم نمیاد تو لباس سرمه ای پوشیده باشی ولی در کل مفیدی هستم وخیلی خوب اومدی این همه مشقت میکشی که حرف های. موسی پور گوش کن خدایی !ولی جدا از وقتی کلاس های. موسی پور و میری نظافتت بهتر شده کلا به خودت میرسی واقعاً این کلاسها برات لازم بود دمت گرم
پاسخ: در خانه اگر کس است / موسی پور و حسن آبادی بس است. علی جون ما مخلصتیم.

<-CommentGAvator->
مری تضو در تاریخ : 1393/7/28/1 - - گفته است :
خیلی ها ....

زیادن ....... زیاد....

در ضمن من تو گلوی اونا گیر می کنم. گیر از منه!!!

<-CommentGAvator->
جوینده در تاریخ : 1393/7/28/1 - - گفته است :
خیلی جالبه که آدما فک میکن از نظر دیگران جالبن یا نه!! جالب تره که خودشون فکر کنن جالبن بقیه ام فک کنن ظاهرا جالب ولی باطنا خیلی جالب بنظر نمیان شایدم اون چیزی ان که نیستن یا ص شایبم نشون دادنشون یه چیز دیگه اس
هر جور باشی نیمه مشابه گیرت میاد،الان توی گلوی کی گیر کردی!!!

<-CommentGAvator->
مفید در تاریخ : 1393/7/28/1 - - گفته است :
ازاینکه دلت برای خودت تنگ میشه خیلی خوبه داری پیشرفت میکنی!
ازمطلبت خوشم میاد چون برای بیانش از همه چی کمک میگیری.


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

دریافت کد نوای مذهبی
دانلود این نوا

/
کلاس تحقیقات کیفی